اتفاقاتی هست که اتفاقی نیست بلکه فاجعه ای از جنس تراژدی است. درد و رنجی که از این نااتفاق کشیده می شود خیلی عمیق و ناراحت کننده است. نه فقط برای از دست دادن جانباختگان و غم و اندوه بازماندگان و اموالی که نابود شده، بلکه برای این که تراژدی قابل پیش بینی بوده و هزاران از آن نیز تکرار شده است… چرا؟ چون که عوامل آن در اعماق زندگی فردی و اجتماعی نفوذ کرده است.
اما سوختن و فروپاشی ساختمان پلاسکو و زیر آوار ماندن آتشنشانان دلیر، با این که میراثی از همین سنخ است ولی یک تفاوت عمده نیز دارد، این که اوج یک دوره است و آغازگر یک جریان در پاسخ به آن. دوره ای با ویژگی های:
۱- مدیریتی: تصادفی، فاسد، نان به نرخ روز خور، بدون نگاهی به آینده، محروم از برنامه ریزی، پیشبینی و پیشگیری و حتی بی هیچ توجهی به درمان
۲-اجتماعی: تهی شده از سرمایه ی اجتماعی، مشحون از نابرابری، دچار انفراد اجتماعی و تهی از حافظه ی تاریخی
۳- فرهنگی: ناتوان از باز تولید توانی برای پاسخ به نیازهای روز زندگی، کور، مقلد و مکرر
۴- سیاسی: بدون دیدگاه همبستگی ملی، یا حداقل دارای چشم انداز واقعی وحدت بخش ملی، دچار توهم توطئه
۵- محیط زیستی: مخرب، آلاینده و سخیف
۶- ارزش های انسانی: اهمیت فراوان به من و مال من، بی خردی، احساساتی گرایی، همه دشمن بینی،
و جریانی که در پاسخ به این همه مساله در حال شکل گیری است با ویژگی های:
۱- مدیریتی: با برنامه پیشبینی و پیشگیری
۲- اجتماعی: سرشار از همدلی،
۳- فرهنگی: توانمند در پروراندن نسل پویای بعدی
۴- سیاسی: دولتی ملی در تعامل سازنده با جهانیان
۵- محیط زیستی: توسعه ای هماهنگ با توان محیطی
۶- ارزشهای انسانی: اهمیت به منافع جمعی، بخردانه و به مهر
این دوره بنابر خواست و ناخواست کسی متوقف نمی شود بلکه این یک ضرورت تاریخی و چالشی تمام قد و همه جانبه است که چه بخواهیم یانه، به جرقه ای هرچند کوچک به حریقی بدل شده که ساختمان کشور را با طبقات مدیریتی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، محیط زیستی به چشم بر هم زدنی فرو می پاشاند. البته چنان روزی دور نیست که دیگر آتشنشانی نیز نباشد که افراد را از مهلکه برهاند یا حتی آوار چنین نادانی سترگی را از جسدشان بردارد.
محمد احیائی
یکم بهمن نود و پنج