پیچیدگی امنیت غذایی و بحران آب در جهان معاصر و ضرورت بازاندیشی و بازخوانی در آن ها
موضوع امنیت غذایی و بحران آب نه از آن روی بسیار مهم است که اکنون کفگیر آب و امنیت غذا به ته دیگ نادانی و نابخردی مدیریتی خورده، بل به این دلیل که نه تنها این موضوع خود دارای ابعاد پیچیده است؛ بل که مسائل ناشی از آن در نتیجه ی نگرش و و رفتار آدمی در الگوواره (پارادایم) حاکم پدیدار شده است. از دیگر سو الگوهای کمیت نگر بهره وری، توسعه و رشد مانند استفاده گسترده از کودها و سموم شیمیایی با نتایج بسیار خطرناکی رواج یافته است.
کاهش گرایی در این جا نیز موضوعی بسیار پیچیده را به یک یا چند بعد فرو کاسته و همین موجب سردرگمی است. حقیقت آن است که این کاستن نه فقط کاستن از ابعاد است بل که ماهیت پدیدارها را نیز در بر می گیرد. نگرش و رفتار آدمی در الگوواره (پارادایم) حاکم چنان ایجاب کرده که به هستی و ارکان آن به عنوان شیء بنگرد و از این اشیاء به عنوان امکانی برای بهره برداری، به هر صورت و میزانی سوء استفاده کند. این در حالی است که با نیم نگاهی به گذشته، شأن و جایگاهی بسیار فراتر برای آب دیده می شود. برای مثال در آیین های پیش از زردشتی و پس از آن آب دارای جایگاهی ایزدی و در تعالیم اسلامی و نص صریح قرآنی آن را سرمنشاء حیات و در عرفان به عنوان رمز وجود در نظر گرفته اند. این اشارات، عمق این فروکاستن ماهیتی را تا حدی نشان می دهند.
از نظر بوم شناختی، ریشه هایی دیگر در این بحران دیده می شود.
نخست آن که با اشتباه گرفتن «منابع» به جای «ذخایر» این برداشت ایجاد شده که به هر میزان می توان آب را مصرف و مانند شیء از آن بهره برداری کرد. در صورتی که از نظر بوم شناسی «منبع» فقط وقتی به دست می آید که «ذخایر» ارزیابی شوند و میزان تجدید شوندگی آن ها به درستی مشخص گردد. فقط در این صورت است که بخش قابل تجدید ذخایر، امکان ارتقا به منبعی پایا را خواهد داشت. این اشتباه در تمام عرصه های طبیعت رخ داده است و ظرفیت تبدیل ذخایر به منابع در نظر گرفته نشده و به همین دلیل از ذخایر سوء استفاده شده است.
هم چنین از منظر بوم شناختی، موضوع جمعیت و الگوی مصرف به شدت دارای اهمیت است. یعنی در جایی که ذخایر ارزیابی شده باشد؛ منابعی می تواند تعریف شود که تنها در حد جمعیت مشخصی با الگوی مصرف معینی قابل استفاده ی پایا است. باید توجه نمود این الگوی مصرف است که تعیین می کند این منابع تا چه حد کفاف چه جمعیتی را می دهد.
از همین منظر، موضوع بسیار جدی بعدی «ضرایب گوناگون» برای «آب مجازی» و «تبخیر سطحی» است. حقیقت این است که در اقلیم های بسیار متفاوت ایران که میانگین میزان تبخیر سطحی آن ها، رتبه ی سوم جهان را بعد از نواحی بیابانی آفریقا و استرالیا داراست؛ آب مجازی دارای ضرایبی بسیار متفاوت است. به عنوان مثال در نواحی جنگلی هیرکانی و ساحل دریای کاسپین میزان آب برای تولید یک محصول مشخص در واحد سطح با نواحی غربی، شرقی، جنوبی، مرکزی به شدت متفاوت است. این تنوع زیستی کم نظیر ایجاب می کند ضرایب گوناگونی برای آن قایل شده و همین موضوع و لحاظ نمودنِ آن، پیچیدگی راهبرد ها را نیز تا حدی مشخص می کند.
از دیگر سو موضوع بسیار مهم و راهبردی خاک را نمی توان از نظر تنوع زیستی از آب و تبخیر سطحی جدا کرد. چرا که تنوع زیستی اصلی در خاک نهفته است که در بعضی موارد در خاک های بسیار حاصل خیز از چند میلیارد گونه در یک سانتی متر مکعب در می گذرد. همین زی گونگی است که خاک را به کشاورزی و بهره وری ربط می دهد. در حقیقت میزان باروری خاک به میزان تنوع زیستی ریزاندامگان زنده در آن باز می گردد. بدون در نظر گرفتن این مهم رویکرد باروری و افزایش بهره وری فقط جنبه ی کمی یافته و این خود یکی دیگر از فروکاهی های الگوواره (پارایدایم) حاکم است. یعنی این فروکاهی کمیتی به راهبرد های رایج یعنی استفاده گسترده از کودها و سموم شیمیایی روی می آورد که خود دور باطل تخریب گوناگونی زیستی را در پی داشته است. بنابراین از نظر گوناگونی زیستی فرهنگی می توان نتیجه ای تلخ گرفت، آن که کشاورزی امروز بهره کشی منجر به نابودی خاک یعنی پوسته ی زنده ی مادر زمین بوده است. از دیگر سو با خاک ورزی بسیار سنگین و کاشت تک گونه و حذف گونه های طبیعی در سطوح بزرگ، نه تنها فرسایش خاک را به رقم باور نکردنی میانگن پانرده تن در هر هکتار برابر با حدود شصت میلیارد دلار در هر سال رسانده اند؛ بل که راهبردهای کمی نگر یاد شده را برای افزایش بهره وری در پیش گرفته اند که امروزه با توجه به دستاورد های بسیار با ارزش کشاورزی پایا (سوستینبل) و مانا (پرماکالچر) فاقد ارزش و اعتبار است.
از دیگر الگوهای رایج بهره وری، استفاده از گلخانه به عنوان جایگزین کشاورزی در فضای باز است. این نیز در سطح وسیع آزمایشگاه شیمیایی برای تولید است که یکی از بیشترین تأثیرات بیماری زا برای بشر را به ارمغان آورده است.
موضوع فراگیر دیگر رد پای بوم شناختی است. با توجه به محاسبات انجام شده، به دلایل یاد شده از جمله رشد بی رویه جمعیت و افزایش افسار گسیخته ی الگوی مصرف؛ از سال 1970 بشریت از حد ظرفیت کره زمین برای تولید و باز پالایی فراتر رفته است. این رد پا بنا بر آمارهای سازمان های بین المللی در سال 2016 به نسبت بیش از یک و نیم برابر از این حد گذشته است. اگر این واقعیت به عنوان یک اصل جهانی در نظر گرفته شود؛ ما نیاز داریم درباره واژه های بهره وری، توسعه و رشد به طور اساسی فکر کنیم و آن را در ظرفیت امروز بفهمیم. یعنی وقتی فشار آدمی از یک و شش دهم ظرفیت زمین برگذشته است، پرسش اصلی این است «چگونه از بهره وری، توسعه و رشد سخن باید گفت؟ کدام رشد و توسعه ای می تواند با این حقیقت تضاد نداشته باشد؟»
بدین گونه تمام دستاورد الگوواره (پارادایم) حاکم که منجر به افزایش بهره وری و توسعه به هر قیمیت شده است در یک کفه ی ترازو و بیماری های لاعلاج و بد علاج مانند سرطان، لوپوس و ... و هم چنین نابودی تنوع زیستی فرهنگی در کفه دیگر قرار گرفته اند.
در حقیقت بدون در نظر گرفتن این موارد به صورت همه جانبه و باهمدیگر نمی توان به یک جمع بندی درست رسید که در آن پایایی و سلامت بشر و دیگر موجودات تضمین شده باشد.
بنابراین می توان گفت از منظر بوم شناختی و حفظ گوناگونی زیستی فرهنگی، با ادامه وضع کنونی و راهبردهای الگوواره حاکم به مرز غیر قابل بازگشت نزدیک و نزدیکتر شده ایم.
نتیجه آن که با توجه به رد پای بوم شناختی و موارد یاد شده، «پدیدارهای امنیت غذا و بحران آب، خاک، تنوع زیستی» و مفاهیم «بهره وری، توسعه و رشد» هرچه زودتر نیازمند باز اندیشی و بازخوانی اند و اگر همچنان با عینک الگوواره ای که ما را به این نتایج رسانده است بر آن ها نگریسته شود؛ امکان نجات اندکی که هنوز باقی است برای همیشه از کف خواهد رفت.
محمد احیائی
2/3/1396
@coariya
#یاوران_سرزمین_آریا
#گوناگونی_زیستی_فرهنگی
#بحران_آب
#بحران_خاک
#ردپای بوم_شناختی
#پایایی
#توسعه_پایدار
#ecological_foot_print
#sustainable_development
#sustainability
#biodiversity
#biocultural_diversity
#water_crisis
#soil_crisis
http://coariya.org/mainsite/details.asp?itemid=710